تاریخچه اپل

5/5 - (4 امتیاز)

در این پست داستان و قصه ی اپل را خواهیم گفت و از روزهای آغازینی که جرقه ی ایجاد اپل زده شده سخن می گوییم. از اپل نسل ۱، اپل نسل ۲، روزهای معرفی مکینتاش و صنعت DPT می گوییم تا برسیم به آیفون های جذاب بازار در این روزها که هر کاربر گوشی هوشمندی را شیفته ی خود می کند.
خوب حالا قرار است سوار بر ماشین زمان شویم و از روزهای ابتدایی معرفی شرکتی به نام اپل به امروز سفر کنیم. استیو جابز نامی آشنا و پیوسته با نام اپل است و کسی است که مهم ترین نقش را در شکل گیری و توسعه ی نام اپل داشته است. مهم ترین اتفاقاتی که در این شرکت افتاده و تاریخ پر فراز و نشیب آن مربوط به استیو جابز است.در یکم آپریل سال ۱۹۷۶ شرکتی با نام اپل تاسیس شد. اپل در یکم آپریل ۲۰۱۷ دقیقا ۴۱ ساله شد. قصد داریم در این پست تاریخچه ی ۴۱ ساله ی اپل را از ابتدا تا به امروز مرور کنیم.
تاریخچه ی اپل
تاریخچه ی اپل شامل ۴۱ سال تلاش مداوم و نوآوری است. همه چیز از ملاقات استیو جابز و وزنیاک شروع شد.دانستن اینکه چرا نام اپل، اپل شد و چگونه اپل این مسیر طولانی را پیمود ، داستان Apple I و Apple II و ماجرای Xerox و ماوس یک دکمه ای اپلخالی از لطف نخواهد بود. قصه ی Lisa در ماجرای پیدایش مکینتاش و آگهی اپل در سال ۱۹۸۴ به کارگردانی ریدلی اسکات شنیدنی است.
در مورد اتفاقاتی که میان دو شخصیت تاثیرگذار اپل یعنی استیو جابز و اسکولی افتاد و باعث جدا شدن استیو جابز از اپل شد و آن سالهای سکوت و بی خبری در اپل سخن خواهیم گفت، زمانی که استیو جابز در اپل حضور نداشت و اپل روز به روز به سقوط نزدیک تر می شد و رقیب های اپل یعنی IBM و مایکروسافت رشد می کردند و این که اپل چطور توانست بار دیگر با همکاری با IBM و موتورولا و مایکروسافت به روزهای اوج خود بازگردد. داستان بازگشت دوباره استیو جابز به اپل و جان دادن دوباره به پیکره نیمه جان اپل، بسیار شنیدنی خواهد بود.
پیدایش اپل
جرقه ی اکثر تکنولوژی های امروز، از یک گاراژ زده شده است. همه چیز ریشه در دوستی سه رفیق که پایه ی اپل را بنا نهادند، داشت. دو جابز که یکی استیو بود و دیگری وزنیاک مهم ترین نقش آفرینان در خلق اپل بودند اما اگر دوست مشترک انها یعنی رونالد وین نبود امروز خبری از آیفون و آیپد و iMAc نبود. جابز ۱۰ درصد از سهام اپل را به رونالد وین بخشید تا به عنوان داور میان دو شریک عمل کند.

وین پس از ۱۲ سال داوری میان دو شریک، سهام خود را به قیمت ۵۰۰ دلار فروخت این درحالی است که اگر رونالد سهم آن روزهای خود را نگه داشته بود، امروز ۷۲میلیارد دلار ارزش آن سهم بود.
ملاقات جابز و وِز
جابز و وِز در سال ۱۹۷۱ و توسط دوستی مشترک با نام بیل فرنادز یکدیگر را ملاقات کردند. بیل فرنادز یکی از قدیمی ترین و جز اولین کارمندان اپل بود. نام کوچک وزنیاک هم استیو بود و این دو تا استیو با به اشتراک گذاشتن تکنولوژی و محبتی که بین آنها بود، توانستند نام اپل را بلند آوازه کنند.

جابز و وزنیاک نیروهای خود را تجمیع کردند و اولین “Blue Box” را طراحی کردند . این جعبه آبی می توانست تماس های راه دور را به صورت رایگان برقرار کند.جابز و وزنیاک یکدیگر را در Atari arcade game ملاقات کرده بودند. در آن زمان استیو جابز کارمند Atari arcade game و وزنیاک کارمند شرکت HP بود. در واقع مساله ی ملاقات آنها این بوده است که استیو جابز از وزنیاک در مورد کاهش تعداد چیپ های لاجیک لازم برای ساخت برد، کمک خواسته بود.جابز پس از آن که تواسنت با کمک وزنیاک تعداد چیپ ست های برد پروژه خود را کاهش دهد، پاداشی دریافت کرده بود که مقدار بسیار اندکی از آن را به وزنیاک پرداخت کرده بود.
اولین کامپیوتر اپل
دو استیو داستان اپل، با هم در باشگاه کامپیوتر Homebrew حاضر شدند، این باشگاه شامل شرکت هایی بود که به زمینه ی کامپیوتر علاقه مند بودند و در سال ۱۹۷۵ در پارک ملنو کالیفرنیا دور هم جمع آمده بودند و وز برای اولین بار بود که اولین MITS را دید. امروزه MITS را با بردی که از جعبه مدارها و لامپ ها ساخته شده است، می شناسیم و بعدها با نام کیت معروف شد. همین ایده بود که باعث تفاوت بنیادین در محصولات اپل با دیگر رقبای آن شد.
در نتیجه ی همین ملاقات بود که وز اولین کامپیوتر با تایپ رایتر را طراحی کرد و آن را ساخت. تایپ رایتر شبیه به کیبوردهای امروزی بود که می توانست به صفحه های تلویزیون متصل شود. پس از مدتی این کامپیوتر اولیه ساخت اپل به نسل Apple I تغییر پیدا کرد. Apple I را می توان نمونه اولیه تمام کامپیوترهایی دانست که امروزه در همه جا دیده می شوند. درست است که این ایده بسیار ناب و شگفت انگیز بوده است، با این حال وز دوست نداشت که با کامپیوتر ساخت خود، جهان را تغییر دهد. وز اولین مخترعی بود که عنوان کرد که کامپیوتر باید تایپ رایتر داشته باشد، باید کیبورد داشته باشد و خروجی آن به تلویزیون متصل شود. با این حال قیمت نهایی کامپیوتر بسیار بالاتر از توان خریداران می شد و به همین دلیل ایده ی وز بسط پیدا نکرد. وز قصه ی اپل، پس از مدتی به سمت موسیقی کشیده شد و سبک راک در موسیقی را بنیان گذاشت و شروع به رقص با ستارگان کرد. پس از چندی که از جدا شدن وز از باشگاه علاقه مندان به کامپیوتر گذشت، با وی مصاحبه ای شد که در آن گفت: امروز من خجالت می کشم و حس می کنم که از تکنولوژی های جدید کامپیوتر بسیار اندک می دانم!
شاید دوستداران اپل باید ممنون وز باشند که از باشگاه کنار کشید . جابز کامپیوتر طراحی و ساخته شده توسط وز را دید. جابز می دانست که ایده ی وز بسیار مبتکرانه و سرشار از نبوغ است تا جایی که میکروباس خود را برای کمک مالی به پروژه ی وز فروخت. وزنیاک نیز ماشین حساب HP خود را که کمی گرانتر از ماشین حساب های امروز بود، فروخت. تمام سرمایه ای که این دو نفر به اضافه ی رونالد وین از فروش آنچه داشتند به دست اورند، سرمایه اولیه کامپیوتر اپلی شد که در اول آپریل ۱۹۷۶ معرفی شد.
چرا اپل، اپل نام گرفت؟
نام گذاری اپل بعدها باعث به وجود آمدن مسایلی شد؛ اما ریشه ی نام گذاری شرکت با نام اپل، بسیار معصومانه بوده است. وزنیاک در دسامبرسال ۱۹۸۴ با مجله ی بایت مصاحبه ای کرد و در آن گفت که پروژه اپل برای مدت های مدیدی بود که ذهن جابز را به خود مشغول داشته بود و جابز مخصوصا زمانی که به طبیعت پناه می برد بسیار بیشتر به حل مساله های پیش آمده در مورد طراحی و ساخت محصولات خود فکر می کرده است؛ ایده نیز بسیار اتفاقی به ذهن او خطور کرد و به همین دلیل تصمیم گرفتیم نام سیب را برای شرکت انتخاب کنیم (داستان سقوط سیب بر روی سر نیوتون و کشف قانون جاذبه). از طرفی ذات طبیعی و میوه بودن سیب ما را در انتخابمان مصمم تر کرد. هر دو با هم در مورد نام اپل برای شرکت به توافق رسیدیم.
بر اساس زندگی نامه استیو جابز، نام اپل توسط جابز و بر اساس خاطراتی که او از مزرعه سیب به خاطر داشت، مطرح شده بود. به نظر استیو جابز این نام الهام بخش ترین نامی بود که می شد برای شرکت انتخاب شود. نام اپل همچنین با حرف A آغاز می شود و چون A اولین حرف زبان انگلیسی است، آشناترین حرف برای هر گوشی است.
لوگوی اپل
نظریه ی ابتدایی که در مورد نام گذاری شرکت به نام اپل موجود است.،ایده نام گذاری شرکت به دلیل ماجرای نیوتون و کشف قانون جاذبه است. در واقع نیوتون زیر درخت سیبی نشسته بود و به قوانین طبیعت فکر می کرد که سیبی از درخت بر روی سر او سقوط کرد و بر همین اساس، قانون جاذبه را کشف کرد. با نگاهی به اولین لوگوی شرکت اپل، می توان نقش نیوتون و درخت سیب و الهامی که بر تصمیم وی سایه انداخته است، را در طراحی اولیه لوگوی اپل دید. پس از مدتی که از تاسیس شرکت گذشت، لوگوی شرکت ساده تر طراحی شد. به نظر می توان معنای نهفته در لوگوی اولیه اپل را دلیلی محکم برای دیگر طراحی های لوگوی اپل دانست.

ایده ی دیگری که در مورد دلیل طراحی لوگوی اپل به شکل یک سیب گاز زده، مطرح است ماجرای تورینگ ( دانشمند کامپیوتر و پدر هوش مصنوعی) است که یک هکر بود و کدها را بازگشایی می کرد، می باشد. وی به دلیل گاز زدن از سیبی که مسموم شده بود خودکشی کرد و این سیب گاز زده همان سیبی است که در کنار جسد آلان تورینگ پیدا شد.
بر اساس اظهارات راب جان اف (کسی که لوگو را طراحی کرده است) موضوع تورینگ با ایده ی لوگو ارتباط بیشتری دارد. هر چند که برخی دیگر از نظریه پردازان هم داستان آدم و حوا و رانده شدن آنها از بهشت به دلیل خوردن سیب را بی ارتباط با طراحی لوگوی اپل به شکل یک سیب گاز زده، نمی دانند.

فروش Apple I

وزنیاک هر یک از کامپیوترهای طراحی شده خود را با دستانش می ساخت و آنها را دقیقا به قیمت قطعاتی که در آنها استفاده می کرد، می فروخت. او در هر یک از کامپیوترهای نسل اول اپل، ۵۰ قطعه استفاده می کرد و آنها را با قیمت تمام شده قطعات به فروش می رساند اما جابز در اندیشه ای بزرگ بود و رویایی بزرگتر را در سر می پروراند.

جابز با فروشگاه بایت معامله ای ترتیب داد تا هر ۵۰ قطعه به کار رفته در کامیپوتر نسل اول اپل را یکجا برای او فراهم کنند. قیمت قطعات روی هم ۵۰۰ دلار می شد و قیمت فروش کامپیوتر را ۶۶۶٫۶ دلار تعیین کرد. وزنیاک از خرید قطعات به قیمت ارزان تر از قبل شاد بود اما از فلسفه ی انتخاب قیمت فروش کامپیوترها خبر نداشت. درواقع پشت همین هوشمندی استیو، افسانه ای بزرگ برای اپل نهفته بود.

استیو جابز کامپیوترهای کارکرده را جمع آوری می کرد و زمانی که فروشگاه بایت قطعات لازم را تهیه نمی کرد، جابز از قطعات بانک کامپیوترهای کارکرده برای ساخت کامپوتر جدید استفاده می کرد. در واقع دو استیو ریسک بسیار بزرگی را پذیرفته بودند و رونالد وین را نیز در این ریسک شریک کرده بودند و شاید یکی از عمده ترین دلایل فروش سهم رونالد هم همین قضیه بود. وی در سخنرانی که در سال ۲۰۱۳ انجام داد، در مورد این کار استیو جابز و استیو وزنیاک گفت: جابز و وز نمی توانستند با هم قطعات لازم برای تهیه ی کامپیوترهای نسل اول اپل را فراهم کنند. اگر حین ساخت کامپیوتری قطعه ای کم می آمد، چطور باید بر مشکل فایق می آمدند؟ آیا آنها پول داشتند که قطعه را به صورت جداگانه خرید کنند؟ مسلما پولی نداشتند. آیا من برای آنها در دسترس بودم که مشکل را حل کنم؟ بله، صد در صد من در دسترس و در اختیار آنها بودم.

جابز با جمع کردن دوستان و آشنایان و فامیل خود پشت میز آشپزخانه اش و در اخیار قرار دادن قطعات برای لحیم کاری و ساخت کامپیوتر نسل اول اپل، بازاری را برای Apple I فراهم آورد و پس از تست کردن کامپیوتر، آنها را به فروشگاه بایت منتقل می کرد تا به فروش برسد. زمانی که استیو کامپیوترهای ساخته شده را به فروشگاه می برد و ترل (کسی که از مشتریان سفارش آنها برای کامپیوترهای اپل را می گرفت) جعبه ی حامل کامپیوتر را باز می کرد از چیزی که می دید شگفت زده می شد.

میشل موریتز در کتاب “بازگشت به امپراطوری کوچک” گفته است: قبل از آن که برد ساخته شده توسط جابز و وز بتواند کاری انجام دهد، باید به یک کیبورد و یک تلوزیون متصل می شد. در واقع حتی صاحب فروشگاه نیز نمی توانست بردهایی را که می خرد تست کند و باید دو ترانسفورمر تهیه می کرد. همه چیز درون برد نهفته بود و در واقع این برد بدون هیچ پوششی به فروش رسانده می شد. جابز و وز در مدت زمان آپریل ۱۹۷۶ تا سپتامبر ۱۹۷۷ حدود ۲۰۰ دستگاه از این بردها را به فروش رساندند. کمبود قطعاتی که برای ساخت اپل نسل اول به کار می رفت، باعث شده بود که جابز و وز تبدیل به جمع کنندگان قطعات اپل شوند. از طرفی بلک بری توانست تمامی قطعات استفاده شده در Apple I را یکجا فراهم کند و کامپیوترهایی با قیمت تمام شده ۱۹۹ دلار را به بازار عرضه کند. فکر اینکه اپل تنها توانست ۲۰۰ دستگاه از کامپیوترهای نسل اول خود را به فروش برساند بسیار قابل تامل است. این تجربه باعث شد که خواب بر چشمان جابز و وزنیاک حرام شود و آنها سعی کنند با طراحی و ساخت محصولی جدید و عالی این موفقت کوچک را تکرار کنند. بونهام در سال ۲۰۱۴ یک مزایده برای فروش اپل نسل اول ترتیب داد و یک دستگاه Apple I را به قیمت ۹۰۵,۰۰۰ دلار به فروش رساند.
Apple II

جابز و وزنیاک به موفقیتی دست پیدا کرده بودند که برایشان گوارا بود. اینکه توانسته بودند بردی را طراحی کنند که هر آنچه از یک کامپیوتر ساده انتظار داشتند برای آنها انجام دهد، برایشان شیرین بود. به همین دلیل به فکر افتادند که با طراحی نسل دوم این کامپیوترها مسیر تازه ای را آغاز کنند.اپل نسل دوم در آپریل ۱۹۷۷ و در فستیوال کامبوج غرب و در رقابت با نام های بزرگی چون PET ظاهر شد. ماشینی که همانند جد خود شگفت انگیز بود.

این کامپیوتر دارای گرافیک رنگی بود و دارای حافظه ی نوار(Tape) بود. این نوارها بعدا پیشرفت کردند و به فلاپی ها تبدیل شدند. حافظه به اندازه ی ۶۴K بایت ظرفیت داشت و امکان ارسال تصاویر با اندازه ی ۱۹۲*۲۸۰ برای NTSC را فراهم می آورد. این اندازه از وضوح تصویر برای دوره ای که Apple II معرفی شد، شگفت انگیز بود.با این حال استفاده از این کامپیوتر برخی محدودیت ها داشت. برای مثال این کامپیوتر تنها توانایی نمایش ۶ رنگ را داشت. نمایش رنگ ها در ۴۰ سطر و ۴۸ ستون صورت می گرفت که ۱۶ تن مختلف از هر رنگ را تولید می کرد که اندازه ای معقول برای نمایش رنگ در تصویر بود.Apple II به واقع یک نوآوری هیجان انگیز بود و والتر ایزاکسون که عکاس جابز بود، با ایجاد صنعت کامپیوترها شخصی(PC) از این ایده پشتیبانی کرد.

اولین برنامه کامپیوتری روی Apple : Visicalc

دن برکلین دانشجوی دانشکده ی کسب و کار در دانشگاه هاروارد بود و برای اولین بار توانست برنامه ای را با استفاده از رشته های اعداد روی صفحه نمایش به تصویر درآورد. برنامه ای که با استفاده از آن می شد محاسباتی از قبیل جمع و برخی اعمال ریاضی را انجام داد. امروز می توان با استفاده از برنامه های صفحه گسترده محاسبات پیچیده ای را انجام داد اما در دهه ی ۱۹۷۰ میلادی تمام محاسبات تنها بر روی یک صفحه انجام می شد.

برکلین یک کامپیوتر Apple II را از انتشارات قرض گرفت و آخر هفته های خود را با سر و کله زدن با این کامپیوتر می گذراند. بسیاری از ایده های برکلین که روی کامپیوتر Apple II اجرا می کرد، امروزه هم کاربرد دارد و برای بسیاری از ما آشنا است. محدودیت های فناوری که در آن سالها وجود داشت، باعث شد که اولین برنامه کاربردی برای کامپیوترهای اپل، با نام VisiCalc در سال ۱۹۷۹ معرفی شد. برکلین این برنامه را با عنوان”صفحه ای که با استفاده از آن می توانید محاسبات و بازمحاسبات خود را انجام دهید” عمومی کرد.پس از معرفی این برنامه، تحلیلگران بسیاری از قدرت و توان عالی آن در محاسبات، راحتی استفاده از ان و قیمت منصفانه این برنامه سخن گفتند.برکلین با معرفی برنامه حسابداری خود، توانسته بود Apple II را کاربردی تر از قبل کند.برکلین پس از معرفی نسخه اولیه برنامه VisiCalc روی اپل ۲، سعی بر ایجاد پیشرفت در کد خود داشت.
موفقیت Apple II : گرافیک رنگارنگ

استفاده از نرم افزارهای رنگی برای کار روی اپل ۲، نیاز به سخت افزاری داشت که بتواند کیفیت نرم افزار را پشتیبانی کند. در سال ۱۹۸۴ نسخه ای از PC Mag ارائه شد. به دلیل مهندسی های صورت گرفته گرمای تولیدی از سوییچینگ پاور بسیار کم شد و به همین دلیل امکان قرار دادن برد درون پوشش پلاستیکی فراهم شد. این اولین باری بود که بردهای سراسر لحیم کاری شده که همه چیز را در برابر دیدگان مشتریان قرار می داد، به گونه ای متفاوت ارائه شدند.

Apple II اولین کامپیوتری بود که از گرافیک رنگی بهره می برد و در آن از اسلات هایی استفاده شده بود که توسعه دهندگان بتوانند قطعاتی را به کامپیوتر اضافه کنند. این قطعات و کاربرد آنها در کامپیوتر شاید چیزی بود که هرگز به ذهن اپل نمی رسید. اپل کامپیوتری را طراحی کرد که با استفاده از دسکتاپ می توانست تمام فعالیت های پردازشی روی مادربرد را در مقابل چشمان کاربران قرار دهد.تمام ۶ میلیون سری کامپیوترهای اپل ۲، طی ۱۶ سال تولید شدند و به فروش رفتند. این روزهای طلایی تازه آغاز راهی بود که اپل در پیش رو گرفته بود و روزهای بهتری در راه بود.

در مورد اولین نرم افزاری که برای Apple II توسعه داده شد، قضیه متفاوت بود. توسعه دهندگان به اندازه ای که باید نتوانستند نیازهای بازار را درک کنند و بر اساس نیاز کاربران، نرم افزار را بهبود دهند. رقیب سرسخت VisiCalc نرم افزار Excel بود که حتی امروز هم یکی از قدرتمندترین و بهترین نرم افزارهای محاسباتی است.
Xerox و ماوس تک دکمه ای

اپل را می توان نوآورترین شرکت در تمام تاریخ دانست. اپل هیچ گاه از خلق و نوآوری باز نمی ایستد. اپل ۱، اپل ۲ و اپل ۳ هر کدام نوآوری های خارق العاده ای بودند که در زمان خود، خوش درخشیدند.

دو استیو شرکتی را بنا کردند که مرزهای تکنولوژی را در نوردید و نامی بزرگ را خلق کردند. همین نوآوری های بی وقفه بود که باعث می شد دوستداران اپل هر روز منتظر باشند تا ببینید اپل چه خلاقیتی را در محصول جدید خود به خرج می دهد.

اپل ۱، اپل ۲ هر دو ماشین هایی بودند که بر مبنای ورودی متنی کار می کردند. کامپیوترهای IBM نیز دقیقا همینگونه کار می کردند. جابز اما کمی دورتر را نیز می دید و همزمان روی پروژه ی Lisa کار می کرد. Lisa قرار بود کامپیوتری باشد که بصری تر از کامپیوترهای موجود بازار باشد. او از Xerox خواست که برای سه روز امکان دسترسی به PARC را به استیو جابز و کارکنان اپل بدهد. در عوض این کارXerox در ۱۰ درصد از سهم ۱۰۰۰۰۰ کامپیوتر اپل سهیم شد. اپل تا کنون ۴ بار سهام خود را تقسیم کرده است، یک بار در سال۱۹۸۷، بار دیگر در سال ۲۰۰۰، بار سوم در سال ۲۰۰۵ و آخرین بار هم در سال ۲۰۱۴ . شرکت ها زمانی سهم خود را تقسیم می کنند که ارزش هر سهم بسیار بالا رفته باشد.

جابز با استفاده از طراحی Xerox Alto که به صورت گسترده در Park استفاده شد، کامپیوتری را ارائه کرد که صفحه نمایش افقی داشت و دارای واسط گرافیکی بود. این نوع طراحی بسیار برتر از طراحی های آن دوره بود. حدود ۲۰۰۰ دستگاه Xerox ساخته شد اما هیچ کدام از آنها به افراد عادی فروخته نشد. هر Xerox به اندازه ی یک فریز جا اشغال می کرد و با این حال یک کامپیوتر شخصی بود. Xerox اولین کامپیوتری بود که با استفاده از ماوس کنترل می شد و کاربر می توانست با در دست گرفتن ماوس روی آبجکت هایی مشخص در صفحه نمایش کلیک کند.
Lisa و مکینتاش

خیلی سریع میان کارکنان اپل رقابتی ایجاد شد که در آن کارکنان به توسعه ی lisa و مکینتاش مشغول شدند. Lisa نام دختر استیو جابز است و توسعه ی معماری یکپارچه سیستمی که مد نظر جابز بود تحت این نام آغاز شد. لیزا کامپیوتری بود که بسیار عالی طراحی شده بود و در حدود قیمت ۱۰۰۰۰ دلار به فروش می رسید. اگر قیمت آن روزهای Lisa را به قیمت امروز دلار تبدیل کنیم، خرید هر کامپیوتر لیزا به اندازه ی یک خودروی خانوادگی با قیمت متوسط هزینه بر می داشت.

Jeff Raskin مدیر پروژه ی مکینتاش بود و با همکاری تعدادی از تیم ها، سعی بر ارائه ی کامپیوتر اپلی داشت که واسط گرافیکی داشته باشد. هر کدام از تیم هایی که می توانستند زودتر از بقیه، کامپیوتر مد نظر اپل را طراحی کنند، طرح خود را به اپل می دادند و در آن صورت اپل می توانست کامپیوتری ارزان تر از Xerox را تولید و روانه بازار کند.واسط گرافیکی آن روزهای کامپیوترهای اپل ماوس Alto بود که سه تا دکمه داشت و حدود ۳۰۰ دلار قیمت آن بود؛ اما جابز به دنبال چیزی ارزان تر می گشت و حد قیمت را برای آن ۱۵ دلار قرار داده بود. نتیجه ی درخواست های جابز ماوسی تک دکمه ای بود. این ماوس تنها کلیک راست داشت.

جابز از توانایی این ماوس خارق العاده شگفت زده شده بود و به همین دلیل به پروژه ی lisa بسیار علاقه مند شد. در حدود سال ۱۹۸۲، مدیر عامل اپل فردی به نام میشل اسکات بود که روی پروژه لیزا کار می کرد و در سال ۱۹۸۳ پروژه Lisa به سرانجام رسید . واسط گرافیکی لیزا خیلی بهتر از مکینتاش بود و به همین دلیل لیزا برنده ی این مسابقه شد.ماجرای خروج استیو جابز از اپل

تا به این جای داستان، همه چیز به نفع استیو جابز بود . شرکت نوپا بود و روز به روز قوی تر و قوی تر می شد با این حال رقبایی هم به تعداد رقیبان اپل اضافه می شدند. به نظر می آمد که اتفاقاتی در کمین است و استیو باید بیش از پیش مراقب می بود. شاید همه ی ما با شنیدن برند اپل به یاد استیو جابز بیفتیم، در واقع استیو شناخته شده ترین چهره ی اپل بوده و هست. با این حال استیو تا به آن زمان هیچ گاه مدیر عاملی اپل را بر عهده نگرفته بود. بسیاری از کسانی که در شرکت اپل کار می کردند جابز را بسیار کم تجربه تر از آن می دانستند که بتواند مسئولیت مدیریت شرکت را بر عهده بگیرد. اولین مدیر عامل شرکت اپل میشل اسکات بود و پس از اسکات هم، مارک مارکولا مدیر عامل اپل شد. مارکولا در سن ۳۲ سالگی از کار در شرکت اپل بازنشسته شد و به خدمت اینتل در آمد.مارکولا یکی از نخستین بنیان گذاران اپل بود اما دوست نداشت اپل را در طولانی مدت همراهی کند. زمانی که مارکولا تصمیم به بازنشستگی در اپل گرفت، شرکت به فکر انتخاب جایگزین برای او افتاد. تنها گرینه ی ممکن برای جایگزینی مارکولا، جان اسکولی بود. جان اسکولی کسی بود که در پپسی کار می کرد و استیو در ملاقاتی که او را دید، از وی سوال کرد: آیا دوست داری تا آخر عمر آب و شکر به مردم بفروشی ؟ دوست داری که با من بیایی و دنیا را تغییر دهیم؟ و به همین ترتیب بود که اسکولی به اپل معرفی شد.

والتر ایزاکسون از آشنایی اسکولی و جابز چنین نقل می کند که اسکولی به او گفته بود: استیو جوانی بود که مرا تحت تاثیر خود قرار داد و بسیار علاقه مند شدم که او را بیشتر و بیشتر بشناسم.

پس از ورود اسکولی به اپل، اشتباهات استیو جابز به دقت بررسی می شد. اینکه لیزا قرار بود پروژه ای ارزان باشد و گران شد، یکی از ایرادات وارد به استیو جابز بود. در اصل قرار بود مکینتاش به قیمت ۱۰۰۰ دلار به فروش برسد اما موقعی که کامپیوترها طراحی شدند، قیمت تمام شده حدود ۱۹۹۵ دلار برآورد شد که چیزی دو برابر قیمت تخمین زده شده بود. از نظر اسکولی این قیمت کم بود و باید ۵۰۰ دلار دیگر هم به قیمت فروش مکینتاش اضافه می شد. استیو با این قیمت مخالف بود و به نظرش همان ۲۰۰۰ دلار برای قیمت کامپیوتر مناسب بود. این اولین باری بود که اسکولی و جابز در تقابل با هم قرار گرفتند و اسکولی پیروز این کارزار شد. در آخر مکینتاش ها با قیمت ۲۴۹۵ دلار روانه بازار شدند.

اسکولی در سال ۱۹۸۵ با جابز در دفترش ملاقات کرد و درست ۲ سال بعد از ورودش به اپل، مسئولیت وی در مدیریت تیم مکینتاش را از او سلب کرد. اسکولی در جلسه ملاقاتش با جابز، موضوع مالی و شرایط سخت اقتصادی شرکت را مطرح کرد . جابز و اسکولی به شدت با یکدیگر در مسایل مختلف، تنش داشتند. استیو دوست داشت قیمت مکینتاش را پایین بیاورد و نظر اسکولی روی باز احیا کردن Apple II بود. به نظر اسکولی استفاده از Apple II به دلیل اینکه می توانست توسط عموم مردم استفاده شود، نقطه ی نجات شرکت بود. در اخر اسکولی با توجه به جایگاهی که در شرکت داشت، توانست حرف خود را به کرسی بنشاند و به همین دلیل استیو افسرده و سرخورده شد.همین مساله باعث شروع اصطکاک میان جابز و اپل شد و آینده ی اپل را در هاله ای از ابهام فرو برد. با این اتفاق، فروش مکینتاش ها تحت الشعاع قرار گرفت و تولید لیزا متوقف شد و عزت و جایگاه اسکولی در اپل مورد سوال قرار گرفت. با این حال هنوز زمان آن نشده بود که استیو بدون دردسر و جنجال شرکت را ترک کند.

اسکولی قرار بود به مسافرت خارج از کشور برود و این زمان بهترین فرصت برای استیو بود که کنترل اوضاع را به دست بگیرد. استیو این موضوع را به هم تیمی های خود گفت و یکی از آنها به نام جین لوییس موضوع را به اسکولی گفت و اسکولی سفر خود را کنسل کرد. روز بعد اسکولی همه را جمع کرد و از آنها خواست یکی را از میان جابز و او انتخاب کنند . همه سکوت کردند و بار دیگر اسکولی گفت که تنها یکی از میان جابز و وی باید در شرکت بماند و دیگری باید شرکت را ترک کند. همه افرادی که در شرکت بودند رای به ماندن اسکولی و رفتن جابز دادند و اینطور شد که جابز اپل را ترک کرد.
جابز اپل را ترک کرد…

جابز اپل را ترک کرد و اسکولی جین لوییس را به مدیریت بخش کامپیوتر گمارد. جین لوییس رویه ی جابز را دنبال نکرد و در اوایل سال ۲۰۰۰ شرکت NeXT را بنیان گذاشت و تعدادی از کارکنان کلیدی اپل را در آن شرکت به استخدام گرفت. این دوران دقیقا زمانی بود که شرکت روی طراحی iPad هایش کار می کرد.

جین لوییس از حدود سال ۱۹۸۱، مدیر عملیات اروپا در شرکت اپل بود و پس از آن که استیو اپل را ترک کرد، به مدیریت بخش مکینتاش اپل در آمد. به نظر جایگاهی که برای لوییس در نظر گرفته شده بود مناسب او نبود چرا که این اتفاق دقیقا زمانی افتاد که اپل می خواست تغییر عظیم را تجربه کند.

در زمستان ۱۹۸۹، فروش اپل به شدت کاهش پیدا کرد . سهم بازار اپل کاهش چشم گیری پیدا کرد و اپل پنجاه درصد از سهم خود را واگذار کرد. همین زمان بود که لوییس اپل را ترک کرد و دقیقا مانند جابز اقدام به تاسیس شرکت کامپیوتری کرد. لوییس بعدها توانست سیستم عامل BeOS را بنا بگذارد.

اپل به شدت رو به افول می رفت و رقبای اپل یعنی IBM روز به روز پیشرفت می کردند. آینده برای اپل تاریک شده بود . بازار روز به روز برای اپل کمتر می شد. این تنها مشکل اپل نبود. مایکروسافت از حدود سال ۱۹۸۰ روی محاسبات اداری کار می کرد و در زمان افول اپل، از جایگاه خوبی برخوردار بود. از طرفی مایکروسافت روی ویندوز ۳ کار می کرد که به نظر اگر ارائه می شد، کار اپل تمام می شد!

در واقع مایکروسافت در زمان اوج اپل، ویندوز ۱ و ویندوز ۲ را روانه بازار کرده بود اما از آن جایی که اپل آن روزها در سرخوش موفقیت بود، متوجه بازار ویندوزهای مایکروسافت نشده بود. ویندوز ۳ مایکروسافت، واسط گرافیکی بسیار خوبی داشت و از ۲۵۶ رنگ پشتیبانی می کرد. در همین زمان ها بود که زبان طراحی گرافیکی توسعه پیدا کرده بود و Windows Explorer که دقیقا مشابه با mac Finfer بود، معرفی شد. در همین دوره بود که MS DOS هم معرفی شد و واسط کاربری را بیش از پیش به صورت گرافیکی ارائه می داد. تا قبل از این، گذراندن زمان طولانی درمحیط ویندوزهای کامپیوتری تقریبا غیر ممکن می نمود.
موبایل های اپل

داستان موبایل های اپل از درخواست شرکت Apple Inc آغاز شد. در آن سالها استیو جابز مدیریت عامل اپل را بر عهده داشت. در واقع اپل Inc از جابز خواسته بود که دستگاهی با صفحه نمایش لمسی شبیه به کامپیوترهای تبلتی ارائه دهد. اپل قبل تر از درخواست Apple Inc دستگاه لمسی به نام newton MessagePad را به بازار عرضه کرده بود.طراحی اولین آیفون دقیقا همانند Newton MessagePad بود که چیزی شیه به تمام صفحه بود.در آپریل ۲۰۰۳، جابز در کنفرانس “All Things Digital” عنوان کرد که زمان استفاده از PDA ها برای کسب و کارها تمام شده است و زمان آن شده است که با استفاده از دستگاهی جدید، گام های جدیدی را در استفاده از تکنولوژی برداشت. به عقیده ی جابز استفاده از تلفن های همراه، نقش بسیار مهمی در صنایع بازی می کرد. در این زمان، جابز و اپل کار روی iPod را آغاز کردند. از طرفی دیگر جابز اعتقاد داشت که نرم افزار نقش بسیار اساسی در استفاده از سخت افزار دارد و به همین دلیل شروع به کار روی نرم افزارهای آیتیونز کرد.آیتیونز در ژانویه ۲۰۰۱ معرفی شد. در سال ۲۰۰۵ اپل و موتورولا به صورت اشتراکی موبایلی را طراحی کردند که POKR 1 نامیده می شد و از آیتیونز استفاده می کرد. این اولین گوشی تلفن همراهی بود که از آیتیونز استفاده می کرد. جابز از طراحی POKR1 راضی نبود و به نظرش اصلا شبیه به محصولات اپل نبود. در واقع موتورولا جلوی طراحی گوشی تلفن همراهی را که خواست اپل باشد، گرفته بود. در اواخر تاستان ۲۰۰۶، اپل از پشتیبانی POKR1 سر باز زد. در همان سال اپل برنامه ای را در آیتیونز قرار داد که می توانست ویدیو و تصاویر را روی گوشی های تلفن همراه به نمایش درآورد. در همان سال، اپل اولین گوشی تلفن همراه خود با نام iPhone را معرفی کرد.

در بهار سال ۲۰۰۷ اولین مدل از آیفون ها منتشر شد. این مدل از آیفون ها نام iPhone 2G را یدک می کشید. بعد از معرفی اولین آیفون، اپل هر سال مدلی جدید از آیفون ها را ارایه داد و هر سال نوآوری و خلاقیت را بیش از پیش روی آیفون های خود به نمایش گذاشت.در شکل زیر می توانید خط زمانی ارایه ی گوشی های ایفون اپل از ابتدا تا به امروز را مشاهده کنید. در اخیرترین ارائه ی محصولات اپل، گوشی iPhoneX یا همان آیفون ۱۰ به بازار معرفی شد که فاقد هر گونه دکمه یhome است و به شکل تمام صفحه نمایش طراحی شده است.

دیدگاهتان را بنویسید